واژه­ی خودکشی به معنای قتل نفس است. در فرهنگ معاصر خودکشی به مفهوم خاتمه دادن عمدی به زندگی به میل خود و به سمت خود تعبیر شده است و اعتقاد بر آن است که این واژه اولین بار در نیمه قرن هفدم به کار برده شده است. علم خودکشی­شناسی را پرفسور آلمانی به نام بونگر۱ در سال ۱۹۲۹ ابداع کرد. در اواخر قرن نوزدهم امیل دورکیم۲، جامعه شناس فرانسوی، و فروید۳ زمینه روش شناسی خودکشی را مورد بررسی جدی قرار دادند (به نقل از آذر،  و شفیعی کندجانی، ۱۳۸۵).

 

خودکشی از ترکیب دو واژه­ی سوی۴ به معنی خود و ساید۵ به معنی کشتن تشکیل شده است. خودکشی عملی است که با قصد آسیب رساندن به خود توسط شخص انجام می­شود که می­داند چه می­ کند و چه پیامد احتمالی خود را می­داند (فولادی، ۱۳۸۱).

 

خودکشی در لغت نامه ی دهخدا به معنای ” خود را به وسیله ای کشتن ، انتحار ، کار زیاد کردن ، کوشش بسیار ” آمده است ( لغت نامه ی دهخدا ،۱۳۴۷).

 

اشنایدین۶ خودکشی را چنین تعریف می کند«عمل آگاهانه نابودسازی بدست خود که در بهترین مفهوم آن را می توان یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست که برای مسئله مشخص ، خودکشی را بهترین راه می داند».(علیرضایی،۱۳۸۲) برطبق نظر کی ردفیلد جیمون (خودکشی مخفیانه ترک کردن اعضاء خانواده ، دوستان و همکاران به خاطر تعامل با یک فقدان شدید یا احساس گناه است»(علیرضایی،۱۳۸۲).

 

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

________________________________

 

۱-Bonger

 

۲-Emile Dorkheim

 

۳-Frued

 

۴-Sui

 

۵-Cide

 

۶-Shnaydman

 

 

 

امیل دورکیم۱ (۱۹۱۷) دراثر معروف خود به نام  خودکشی  آن را پدیده ای اجتماعی به شمار آورده و چنین تعریف می کند :خودکشی عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار منفی یا مثبت خود قربانی است که می­بایست چنان نتیجه­ای به بار آورد  (رفیعی ،۱۳۸۸).

 

هم چنین می توان به تعریف دشه اشاره کرد که می گوید : ” اقدامی معمولاً از روی آگاهی برای سر به نیست کردن خود به آن ترتیب که مرگ هدف یا وسیله باشد .” (ریئس دانا ،۱۳۸۰).

 

دلماس۲ نیز خودکشی را عبارت می داند از  ” عملی که به وسیله ی شخص برای معدوم ساختن خود انجام می دهد ، در حالی که اختیار مرگ  و زندگی در حیطه قدرت اوست و از لحاظ اخلاقی موظف به انجام این عمل نمی باشد” (اسلامی نسب، ۱۳۷۱).

 

 

مین جر۳ روانشناس، میل به مرگ را نزد فرد خودکش آرامشی می­داند که در اثر تنشهای جامعه – محدودیت های اجتماعی واخلاق، که توانسته مانع از رهاشدن انرژی پرخاشگری  و جنسی فرد شود و در نهایت  فشار داخلی پدید می آورد – به آن دست پیدا کرده است (ریئس دانا،۱۳۸۰).

 

خودکشی یکی از معضلات بهداشت روان است. بر اساس گزارش رسمی سال ۱۹۹۶ سازمان بهداشت جهانی هر ساله حداقل ۵۰۰ هزار نفر درجهان با خودکشی به زندگی خود پایان می­ دهند.

 

۱-۱     اقدام به خودکشی

 

جانیل۴(۲۰۰۰) معتقد است که اقدام به خودکشی به عملی اطلاق می شود که در آن فرد اقدام به نابودی خود می­ کند (محمد خانی ۱۳۸۳). بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، اقدام به خودکشی عبارت است از عملی غیر کشنده که در آن شخص عمداً و بدون مداخله­ی دیگران، رفتاری غیر عادی را انجام می­دهد که منجر به خودآسیب زنی یا خوردن غیر عادی یک ماده به میزان بیشتر از مقدار تجویز شده می شود و هدف شخص از این عمل، تحقق تغییرات مورد نظر وی می­باشد (پلات۵ ، ۱۹۹۲؛ به نقل از هاوتون۶و  هیرینگن۷، ۲۰۰۰). به عبارت دیگر اقدام به خودکشی طیفی از آسیب رساندن غیر عمدی به خود تا اقدام جدی برای مردن را در بر می­گیرد (گونیل۸ ،۲۰۰۰).

 

_________________________________

 

۱-Emil Dorkheim

 

۲-Delmas

 

۳-Min jera

 

۴-Janniel

 

۵-Plat

 

۶-Hawton

 

۷-Heerington

 

۸-Gunniel

 

 

 

 

 

 

 

۱-۲     عوامل خطر در خودکشی کامل

 

 

 

    • سفید پوست بودن، سن بالای ۶۵ سال

 

    • طلاق یا بیوه شدن

 

    • تنها زندگی کردن

 

    • رویدادهای استرس زای زندگی

 

    • اختلالات روان پزشکی (افسردگی عمده، مصرف مواد به خصوص الکل، اسکیزوفرنیا، اختلالات پانیک، اختلال شخصیت مرزی، به علاوه در نوجوانان رفتارهای پرخاشگری و ضد اجتماعی و مخرب)

 

  • پیشینه ی فرد (تلاش های خودکشی قبلی و سابقه ی خودکشی در خانواده) (گیانو۱ ، ۱۹۹۹).

 

۱-۳     علایم هشداردهنده خودکشی

 

 

 

    • بهبود ناگهانی یک بیمار افسرده همیشه باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا بهبود سریع ممکن است ناشی از یک تصمیم سریع و قاطع جهت خودکشی باشد.

 

    • وقتی بیمار در مورد مرگ و خودکشی سخن می­گوید یا سؤال می­ کند.

 

    • زمانی که علایم افسردگی عمیق مانند ناامیدی، درد، نگرانی، انزوا، غم، عدم لذت از زندگی، بی اشتهایی، درون مداری، وحشت و هراس، کابوس­های وحشتناک و نظایر این­ها وجود داشته باشد.

 

    • قطع ناگهانی داروهای ضد افسردگی

 

    • کاهش شدید میزان ارتباط فرد با محیط و اطرافیان

 

  • تجویز بیش از حد داروها به خصوص داروهای خطرناک مانند فنوباربیتال و ضد افسردگی های چند حلقه­ای و تکرار بیش از یک نسخه بدون تجویز پزشک.

 

__________________________________

 

۱-Giano

 

 

    • مواردی که بیمار در حملات بیماری روان­پزشکی خود قبلاً خودکشی کرده یا سابقه خودکشی در خانواده وجود داشته باشد.

 

    • در بیماران روان­پریش که سابقه توهمات شنوایی آمرانه دارند امکان خودکشی­های ناگهانی زیاد است. در ضمن، در بیماران روان پریش که دچار افسردگی ثانویه می­شوند میزان خودکشی بالاست.

 

    • الکسیم و وابستگی دارویی، پیش ­بینی خودکشی را تسریع می­ کند. افراد الکلی گاه تا پنجاه برابر افراد عادی اقدام به خودکشی می­ کند و در آمریکا در ۲۵ درصد کل خودکشی­ها الکسیم مطرح است.

 

    • سالمندانی که در اثر بیماری­های مزمن و نابود کننده، قدرت دفاعی و توانایی­های خود را از دست می­ دهند.

 

    • بیماری­های جسمی اغلب معلولیت به بار می­آورند.

 

    • بیماری­های بدخیم که می­توانند باعث افسردگی ثانویه شوند مانند سرطان­ها

 

    • یدشکلی و زشتی صورت و اندام­ها به خصوص در زنان به علت از هم گسیختگی روابط اجتماعی میزان خودکشی را بالا می­برد.

 

  • شکست­های مالی و تجاری و ورشکستگی­ها و استرس­های پشست سر هم گاه فرد را به این فکر وا می دارد که همه زندگی این وضعیت را خواهد داشت. افرادی که دچار فقر عاطفی هستند؛ مانند فقدان یک عزیز یا یک مقام اجتماعی که بطور ناگهانی فوت شده است (به نقل از آذر، نوحی و شفیعی کدجانی، ۱۳۸۵).

 

۱-۴     نشانه­ های مرتبط با خودکشی

 

ناامیدی

 

بی لذتی

 

بی خوابی

 

اضطراب شدید

 

تمرکز معیوب

 

آشفتیگی روانی – حرکتی (گیانو ۱، ۱۹۹۹).

 

______________________________________

 

۱-Giano

 

 

انگیره برای خودکشی

 

در اولین بررسی جدید خودکشی، جامعه‌شناس فرانسوی امیل دورکیم۱ (۱۹۱۷)، سه انگیزه را برای خودکشی متمایز کرد که همه‌ی آن‌ها با نحوه‌ای که فرد جایگاه خود را در جامعه می‌بیند رابطه‌ی نزدیکی دارند. او این انگیزه‌ها را انگیزه‌ی هنجار گسستی، انگیزه‌ی خودخواهانه وانگیزه‌ی نوع دوستانه نامید. خودکشی هنجارگسستی به وسیله‌ی گسستی ویرانگر در رابطه‌ی فرد با جامعه‌اش ایجاد می‌شود، مانند: از دست دادن شغل، رکود اقتصاد، حتی دستیابی ناگهانی به ثروت.

 

خودکشی خودخواهانه زمانی روی می‌دهد که فر پیوندهای بسیار اندکی با هم‌نوعانش دارد؛ و بلاخره خودکشی نوع دوستانه۵ که به درخواست جامعه صورت می‌گیرد. فرد زندگی خود را می‌گیرد برای این که به جامعه‌ی خود منفعت برساند. متفکران جدید دو نوع انگیزه‌ی دیگر را نیز برای خودکشی در نظر می‌گیرند: انگیزه‌ی پایان و دست‌کاری. آن‌هایی که آرزوی پایان دارند، صرفاً از زندگی دست‌کشیده‌اند. پیشانی‌ هیجانی آن‌ها غیر قابل تحمل است و راه‌حل دیگری نمی‌بینند آن‌ها پایان مشکلاتشان را مرگ می‌بینند.

 

پنجاه و شش درصد از اقدام کنندگان به خودکشی که در یک بررسی منظم مورد مطالعه قرار گرفته‌اند تحت عنوان افرادی که سعی داشتند به پایان دست یابند، طبقه‌بندی شدند. این اقدامات خودکشی، افسردگی و ناامیدی بیش‌تری در بر داشتند و از اقدامات خودکشی دیگر، مهلک‌تر بودند. (بک۲، ۱۹۷۶) انگیزه‌ی دیگر برای خودکشی، میل به دستکاری کردن دیگران از راه اقدام به خودکشی است. برخی افراد دوست دارند، با مردن، دنیایی را که باقی می‌ماند دستکاری کنند: برای این که حرف آخر را در یک مشاجره زده باشند، برای این که از دلباخته‌ای ترد کننده انتقام بگیرند. برای این که زندگی دیگری را به نابودی بکشند و … آن‌چه بیش‌تر در خودکشی از راه دست‌کاری متداول است. این است که فرد در نظر دارد زنده بماند، اما با نشان دادن جدی بودن مشکل خود، از کسانی‌که برای او اهمیت دارند تقاضای کمک می‌کند. سعی در جلوگیری از ترک کردن یک دلباخته، بستری شدن در بیمارستان و داشتن فراغت موقتی از مشکلات و جدی گرفته شدن، همگی انگیزه‌های دست‌کاری برای خودکشی به قصد زندگی کردن به شمار می‌آیند. (روز نهان۳ وسلیگمن۴، ترجمه‌ی سید محمدی، ۱۳۷۹، ص ۹۷)

 

__________________________________

 

۱-Dorkheim

 

۲-Beck

 

۳-Rosenhan

 

۴-Siligman

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...